کد مطلب:293533 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:200

خطبه غراء حضرت فاطمه زهرا در مسجد مدینه


روی عبدالله بن الحسن علیه السلام باسناده عن آبائه علیهم السلام انه لما اجمع ابوبكر علی منع فاطمه علیهاالسلام فدك و بلغها ذالك لاثت خمارها علی راسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت فی لمته من حفدتها و نساء قومها تطاذیولها ما تخرم مشیتها مشیته رسول الله صلی الله علیه و آله حتی دخلت علی ابی بكر و هو فی حشد من المهاجرین والانصار و غیر هم فنیطت دونها ملاءه فجلست ثم انت انته اجهش القوم لها بالبكاء فارتج المجلس ثم امهلت هنیته حتی اذا سكن نشیج القوم و هدات فورتهم.

افتتحت الكلام بحمدالله و الثناء علیه و الصلوه علی رسول الله ابیها (ص). فعاد القوم فی بكائهم فلما امسكوا عادت فی كلامها


فقالت علیهاالسلام الحمدلله علی ما انعم و له الشكر علی ما الهم و الثناء بما قدم من عموم نعم ابتداها و سبوغ آلا اسداها و تمام منن و الاها.

جم عن الاحصاء عددها و نائی عن الجزاء امدها و تفاوت عن الادراك ابدها و ندبهم لا ستزادتها بالشكر لا تصالها و استحمد الی الخلایق باجز الها و ثنی بالندب الی امثالها.

و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك له كلمته جعل الاخلاص تاویلها و ضمن القلوب موصولها و لها و انار فی الفكر معقولها. المتنع من الابصار روئیته و من الالسن صفته و من الوهام كیفیته.

ابتدع الاشیاء لا من شی ء كان قبلها وانشاها بلا احتذاء امثلته امتثلها كونها بقدرته و ذراها بمشیته من غیر حاجته منه الا تكوینها و لا فائده له فی تصویرها الا تثبیتا لحكمته و تنبیها علی طاعته و اظهارا لقدرته وتعبدا لبریته و اعزازا لدعوته ثم جعل الثواب علی طاعته و وضع العقاب علی معصیه ذیاده لعباده عن نقمته و حیاشته منه الی جنته.

عبدالله بن حسن علیهماالسلام باسناد خود از پدران بزرگوارش روایت نموده كه چون ابوبكر بر منع فدك ملك متصرفی فاطمه علیهاالسلام عزم و تصمیم گرفت و دستور داد كه


دست آنحضرت را از ملكی كه پدرش حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بدخترش فاطمه زهرای اطهر (س) بخشیده است كوتاه نمایند.

این خبر به سمع مبارك ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسید و او غرض سیاسی پسر ابوقحافه ابوبكر را میدانست لذا آن بی بی عالم برای احقان حق خود خود و برای محكوم كردن ابوبكر كه كرسی خلافت را غصب نموده و حكومتش برخلاف قانون است و شایستگی و لیاقت خلافت ندارد، مخصوصا برای ابطال حكومت وقت وظیفه شرعی و قانونی خود را در این دانست كه خود رسما در مقام احتجاج با ابوبكر برآید لذا نخست حضرتش مقنعه و سرپوش خویش را بر سرافكند و خود را در چادر عفت و عصمت طبق دستور شریعت پیچیده و مجتعما با گروهی از بانوان اقوام و خویشاوندانش در حالی كه خدمتگذاران در خدمت آنحضرت بودند بجانب مسجد براه افتاد و چنان با وقار و سكینه راه میرفت كه گوئی مشی او عینا راه رفتن پدرش حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تا اینكه فاطمه سلام الله علیها وارد مسجد شد در این موقع ابوبكر در مسجد نشسته بود و گروهی از مهاجرین و انصار بر گردش جمع شده بودند.


آنگاه برای دور ماندن حضرت فاطمه علیهماالسلام از دیدگاه نامحرمان و حضار در مسجد مخصوصا بی درنگ پرده ای در مسجد آویخته شد و حضرت فاطمه با زنان همراهش همه در پس آن پرده آویخته قرار گرفتند.

در ابتدا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام صدای خود را به ناله ای دلخراش و سوزناك بلند كرد بر اثر این ناله مسجد لرزید و حاضرین همه بگریه افتادند سپس لختی سكوت نمود تا مجلس حال آرامش بخود گرفت و فریادها و همهمه ها به سكوت گرائید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها كه خود را با حمد و ستایش خداوند متعال و درود بر حضرت رسول الله پدر بزرگوارش آغاز نمود بار دیگر ناله ها و امواج ناله ها و ضجه ها و نعره ها به اوج خود رسید

(بطوریكه فریاد و شیون زن و مرد قابل جلوگیری نبود دختر گرامی خاتم الانبیاء (ص) كه دید مردم از گریه و ناله آرام نمی گیرند با ولایت مطلقه خود امر به سكوت داد نفسها در سینه حبس شد و حال آرامش در مردم قرار گرفت آنگاه دختر والاگهر پیغمبر (ص) بدین گونه به سخنرانی و كلام معجز نظام خود ادامه داد.

فقالت علیهاالسلام: الحمدلله علی ما انعم و له الشكر علی ما


الهم الخ.

خدای متعال را در قبال آنچه بما انعام فرمود و ارزانی داشت سپاسگذار و شاكرم و ثنا و حمد و شكر او را مینمایم هر چند در برابر نعمتهای نامتناهی و عطایای فراوان او كه از حیطه احصاء و شمار بیرون است در توان هیچكس نیست كه از عهده حمد و شكرش بدر آید (جز اینكه اعتراف بعجز خود از شكر و ثنای او به نماید.)


نعمتت بار خدایا ز عدد افزون است

شكر انعام تو هرگز نكند شكرگذار


شكر بی نهایت و سپاس و ستایش ذات كل الكمالی را كه با الهامات خود درس شكرگذاری و سپاس گوئی بما آموخت و ما را موضف بحمد و ثنای خود فرمود.

(آن خدای یكتاست كه سزاوار حمد و ثناء است و بس و هیچ كس غیر از خدا استحقاق ثنا و ستایش ندارد زیرا حمد و ثناء در اذاء كمال و عدم نقص است و شكر در برابر نعمت است.)

و آن خداست كه بالذات و بالاصاله مستجمع جمیع كمالات است و آن خدا است كه از هرگونه نقص و عیب منزه و مبری است و آن خداست كه صاحب هر نعمت و بخشنده هر نعمت است پس


اختصاص حمد و ثناء و سپاس و شكر به برهان عقلی برای ذات بی همتای الوهی ثابت و مسلم و محقق است و كلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این خطبه عرشیه متكی به برهان است.)

آنگاه در تعقیب حمد و شكر خود نسبت بذات الوهی نیز در مقام اقرار به یگانگی ذات احدیت جلت عظمته. دختر حضرت ختمی مرتبت چنین می فرماید:

(و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك له الخ) گواهی میدهم كه خدائی و معبودی جز او نیست و این كلمه را با اخلاص در توحید بر زبان خود جاری می نمایم (آری دختروالاگهر پیغمبر خاتم كه تربیت شده مكتب قرآن و تعلیم یافته درس توحید و معرفت ذات احدیت در دانشگاه لاهوتی وحی است با گواهی دادن باینكه (لا اله الا الله وحده لاشریك له، میخواهد در خطبه اش آنهم در مسجد كه جمعیت بسیاری حضور دارند در عین اینكه برای احتجاج تشریف آورده و اولین مرتبه ایست كه با ابوبكر بمحاجه برخواسته به عموم حضار درس توحید بیاموزد و تعالیم عالیه قرآن را محور معرفه الله و توحید پیاده فرماید تا بدانند كه ذات الوهی حقیقتی است كه ثانی بردار نیست و فرض ثانی برای او محال است چه اوست كه فی الواقع در مقام الوهیت شریك ندارد در مقام


احدیت شریك ندارد در مقام صمدیت شریك ندارد در مقام توحید شریك ندارد در وجود شریك ندارد در مقام توحید در كمالات وجود شریك ندارد و چون چنین حقیقت و واقعیتی است كه در معبودیت هم شریك ندارد فلا اله و لا معبود سوی الله خلاصه تمام این گفتار در كلام در ربار حضرت فاطمه سلام الله علیها منطوی است و تشیح و توضیح اقسام توحید در كتاب توحید ربانی كه مولف آنرا در تفسیر سوره مباركه توحید از نظر قرآن و برهان و عرفان نگاشته و بحمدالله بطبع رسیده مندرج است باری بروم سر كلام معجز نظام ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه علیها الصلوه والسلام كه فرمود (و ضمن القلوب موصولها و انار فی الفكر معقولها.

المتنع من الابصار رویته و من الالسن صفته و من الاوهام كیفیته الخ.

و محصول اخلاص در توحید بالفطره در قلوب و نهاد كافه مخلوقات است چه همه مشتاق وصال كمال مطلق بوده چنانكه آثار آن در افكار و عقول پرتو افكن شده است.


(شورش عشق در هیچ سری نیست كه نیست

منظر روی تو زیب نظری نیست كه نیست)




(شكی نیست كه انسان بالفطره مشتاق خداست زیرا بالفطره طالب كمال است آنهم كمال مطلق و مصداق آن جز خدا كسی نیست.)

آنگاه فرمود (الممتغ من الابصار روئیته و من الالسن صفته و من الاوهام كیفیته.) خدائی را سپاسگذارم كه دیدگان یارای دیدنش را ندارند.

(شبهه نیست كه رویت خدا بدیده حسی و چشم سر میسر نیست چه ما (جان و روح مجرد خود را با اینكه جلوه ربانی است) نمی توانیم بدیده حسی رویت نمائیم پس چگونه می توان خدائی كه مجرد صرف و صرف التجرد است رویت نمایئم این امری است محال و ممتنع).


(دیده حسی زبون آفتاب

دیده ربانئی جوی و بیاب)


(حضرت موسی علیه السلام از زبان قوم خود گفت رب ارنی انظر الیك جواب آمد (لن ترانی) سوره اعراف آیه 143 و اما اینكه مقام ولایت كلیه مطلقه علویه علیه آلاف الثناء و التحیه فرمود (انا لم اعبد ربا لم اره) مقصود علی علیه السلام رویت قلبی و


فوادی است نه رویت بصری چنانكه خود حضرتش میفرماید (لم تره العیون بمشاهده الاعیان و لكن راته القلوب بحقایق الایمان).

(احتجاج طبرسی.)


(چشم دل باز كن كه جان بینی

آنچه نادیدنی است آن بینی)


(گر باقلیم عشق رو آری

همه آفاق گلستان بینی)


(دل هر ذره را كه بشكافی

آفتابیش در میان بینی)


(هر چه داری اگر به عشق دهی

كافرم گر جوی زیان بینی)


(جان گدازی اگر به آتش عشق

عشق را كیمیای جان بینی)


(از مضیق جهات در گذری

وسعت ملك لا مكان بینی)


(آنچه نشنیده گوشت آن شنوی

و آنچه نادیده چشمت آن بینی)





(تا به جائی رساندت كه یكی

از جهان و جهانیان بینی)


(با یكی عشق ورز از دل و جان

تا بعین الیقین عیان بینی)


(كه یكی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو)


و نیز فرموده حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها من خدائی را بیگانگی می شناسم و سپاسگذارم و شاكرم خدایی كه زبانها از توصیف او قاصر و عاجزن و اوهام و عقول جمیع خلایق از درك كیفیت او فرومانده و حیرانند (و هیچكس نمی تواند معرفت و شناسائی بكنه ذات و صفات او حاصل نماید.)

(چه این مقامی است كه طایر عقل كل از وصول بذروه اعلای آن اظهار عجز نموده و به نغمه (ما عرفناك حق معرفتك) معترف و مترنم آمده است.


(جهان متفق بر الهیش

خرد ماند در كنه ماهیتش)





(بشر ماورای جلالش نیافت

بصر منتهای جمالش نیافت)


(نه بر اوج ذاتش رسد دست وهم

نه در ذیل وصفش رسد دست فهم)


نه ادراك در كنه ذاتش رسد

نه فكرت به غور صفاتش رسد)


(توان در فصاحت به سحبان رسید

نه در كنه بیچون سبحان رسید)


فرمود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها: ابتدع الاشیاء لا من شی ء الخ خدائیكه اشیاء و موجودات را (لا من شی ء) آفرید (یعنی بدون ماده و مده كه در لسان اصطلاح آنرا ایجاد ابداعی گویند.

در نظر ارباب معرفت افعال الهی از حیث تقسیم كلی بر سه قسم است. بدین نحو اول مبدعات دوم منشات سوم مكونات. اما مبدعات عبارتند از آنها كه مسبوق بماده و مده نمی باشند. و اما منشآت عبارتند از آنها كه مسبوقند بماده دون المده اما مكونات عبارتند از آنها كه مسبوق بماده و مده هر دو می باشند مفاد كلام


معجز نظام حضرت فاطمه علیهاالسلام كه تمام بر مبانی حكمیه و عرفانیه و قواعد فلسفیه و برهانیه استوار است این است كه خداوند متعال نظام خلقت و آفرینش را از كتم عدم بعرصه ایجاد و بعبارت ساده از نیستی به هستی در آورد و بهمان علم عنائی بدون سابقه قبلی (لا من شی ء) بدون ماده ایجاد ابداعی فرمود و قدرت مطلقه و اراده سنیه و مشیت الهیه موجب ایجاد و تكوین اشیاء و قاطبه موجودات در نظام صنع الهی گردید بی آنكه بایجاد جهان و آفرینش آن حاجت و نیازی داشته باشد و یا در صورتگری و نقشبندی آنها فائده ای منظور آن غنی مطلق باشد بلكه غرض حق تعالی و مبدء اعلی از آفرینش این بود كه خواست حكمتش را تحقق بخشد و فیاضیت خود را آشكار سازد.


من نكردم خلق تا سودی كنم

بلكه تا بر بندگان جودی كنم


خدای متعال خواست خلق خود را بمعرفت و به اطاعت و عبودیت خویش رهنمون گرداند. (قرآن در حكمت و سر خلقت بعبودیت خلق تصریح فرموده لقوله تعالی و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون) آیه 56 سوره الذاریات و در حدیث شریف قدسی


آمده (كنت كنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكی اعرف)

للعارف الجامی


(در آن خلوت كه هستی بی نشان بود

بكنج نیستی عالم نهان بود)


(وجودی بود از قید دوئی دور

ز گفتگوی مائی و توئی دور)


(وجودی مطلق از قید مظاهر

بنور خویشتن بر خویش ظاهر)


(دلارا شاهدی در حجله ی غیب

مبرا دامنش از تهمت عیب)


(نه با آئینه رویش در میانه

نه زلفش را كشیده دست شانه)


(صبا از طره اش نگسسته تاری

ندیده چشمش از سرمه غباری)


(نه گشته با گلش همسایه سنبل

نه بسته سبزه اش پیرایه گل)


(رخش ساده ز هر خطی و خالی

ندیده هیچ چشمی زو خیالی)





(نوای دلبری با خویش می ساخت

قمار عاشقی با خویش می باخت)


(ولی ز آنجا كه حكم خوب روئی است

ز پرده خوب رو در تندخوئی است)


(پری رو تاب مستوری ندارد

چو بندی در ز روزن سر برآرد)


(چو هر جا هست حسن اینش تقاضاست

نخستین جنبش از حسن ازل خاست)


(برون زد خیمه ز اقلیم تقدس

تجلی كرد در آفاق و انفس)


(ز هر آئینه كان بنمود روئی

به هر جا خاست از وی گفتگوئی)


(از آن یك لمعه بر ملك و ملك تافت

ملك سرگشته خود را چون فلك یافت)


(همه سبوحیان سبوح گویان

شدند از بی خودی سبوح جویان)


(ز غواصان این بحر فلك فلك

برآید غلغل سبحان ذی الملك)





(از آن لمعه فروغی بر گل افتاد

ز گل شوری بحال بلبل افتاد)


(رخ خود شمع ز آن آتش برافروخت

به هر كاشانه صد پروانه را سوخت)


(به هر پرده كه بینی پرده گی اوست

قضا جنبان هر دل بردگی اوست)


(دلی كان عاشق خوبان دلجوست

اگر داند و گرنه عاشق اوست)


(توئی آئینه هم آئینه آرا

توئی پوشیده و هم آشكارا)


(چو نیكو بنگری آئینه هم اوست

نه تنها گنج هم گنجینه هم اوست)


(خمش كاین قصه پایانی ندارد

زبانی و زبان دانی ندارد)


(همان بهتر كه اندر عشق پیچیم

كه بی این گفتگو هیچیم هیچیم




ثم جعل الثواب علی طاعته و وضع العقاب علی معصیته ذیاده لعباده عن نقمته و حیا شته منه الی جنته.

سپس خداوند حكیم و عادل در قبال اطاعت از او ثواب و اجر قرار داد و بر معصیت و نافرمانی از او برای آنها عقاب و كیفر مقرر فرمود تا بدین وسیله بندگان را از خشم و عذاب خود رهانیده و بسوی جنت و بهشت كه مظهر رحمت او می باشد سوق دهد.

آنگاه در خطبه عرشیه و عرفانیه خود كه متضمن اسرار و حكم بسیار است چنین در فشانی فرمود به عظمت شخصیت پدرش حضرت ختمی مرتبت محمد و اسرار بعثت آنحضرت اشارت می فرماید

و اشهد ان ابی محمدا عبده و رسوله اختاره و انتجبه قبل ان ارسله و سماه قبل ان اجتباه و اصطفاه قبل ان ابتعثه اذا اخلایق بالغیب مكنونته و بستر الاهاویل مصونته. و بنهایته العدم مقرونته علما من الله تعالی بمائیل الامور و احاطته بحوادث الدهور و معرفته بمواقع المقدور.

گواهی و شهادت می دهم كه پدر بزرگوارم حضرت محمد بنده و عبد مقرب خدا و رسول الله و سفیر اعظم اوست و گواهی میدهم كه او مختار و برگزیده ی خداست از میان خلق اولین و آخرین و


این انتخاب و اختیار و برگزیدگی از صقع ربوبی قبل از ارسال و فرستادن او بعنوان پیامبری بسوی خلق برای هدایت آنان بوده است.

(عرفا گفته اند القابل من فیضه الاقدس معلوم می شود گزینش و مختاریت خدا او را در حضرت اسمائیه بوده كه او را برگزیده و انتخاب نمود. از میان كل ماسوی و این گزینش در آن هنگام بوده كه جمیع خلایق و كافه ی اشیاء در حجاب غیب مستور و در پس پرده ی اوهام مكنون و پوشیده و هنوز قدم در عرصه ایجاد نگذاشته بودند لقوله ص (كنت نبیا و آدم بین الماء و الطین.)


بودم آنروز من از طایفه باده كشان

كه نه از تاك نشان بود و نه از تاك نشان


این انتخاب از علم ازلی احاطی الهی به مال و عواقب امور و احاطه علمیه استیعابیه حضوریه الهیه بحوادث دهور و معرفت او بمواقع مقدور نشات گرفت. زیرا خدای متعال علم بازل و ابد داشت پس او می دانست چه كسی شایستگی برگزیدگی او را از میان خلایق دارد و همان را منتخب و مختار و برگزیده ی خود قرار داد (العطیات علی مقدار القابلیات)




و آنكه هفت اقلیم عالم را نهاد

هر كسی را آنچه لایق بود داد


آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام به سر بعثت پدرش حضرت رسول خاتم (ص) و دوران و زمان قبل از بعثت آن بزرگوار مطالبی در خطبه اش ایراد می فرماید كه بدین قرار است

قالت سلام الله علیها:

ابتعثه الله تعالی اتماما لامره و عزیمته علی امضاء حكمه و انفاذا لمقادیر حتمه فرای الامم فرقا فی ادیانها عكفا علی نیرانها عابده لاوثانها منكره لله مع عرفانها فانار الله بمحمد صلی الله علیه و آله ظلمها و كشف عن القلوب بهمها و جلی عن الابصار غممها و قام فی الناس بالهدایته و انقذهم من الغوایته و بصرهم من العمایته و هداهم الی الدین القویم و دعاهم الی الطریق المستقیم.

ذات اقدس الوهی حضرت رسول اكرم و نبی خاتم محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برانگیخت تا با بعثت آن حضرت امر خود را كامل و به اتمام رساند و حكم خود را اجرا كند و اراده حكیمانه خود را نسبت به آنچه مقدر ساخته به انجام رساند.

(در هنگام بعثت رسول خاتم مشاهده می شد كه جمیع امم در عالم فرقه فرقه و تمام ملل و نحل همه متفرق و متشتت گشته هر گروه


و دسته ای آئینی و دینی را پذیرا گردیده اند. گروهی آتش پرستی و گروهی به بت پرستی گرائیده اند دسته ای عاكف و معتكف و ملازم آتشكده ها و گروهی پرستنده و عابد اصنام و بتها گوناگون بودند و منكر خدائی بودند (كه بحكم فطرت او را می شناختند)

(پس در چنین زمان و دورانی كه ظلمت جهل و نادانی سراسر جهان و گیتی را فراگرفته بود خداوند متعال بنور حضرت محمد و اضیاء آفتاب جهان تاب مقام خاتمیت بلطف خود در پرتو پدرم خاتم انبیاء و سرور اصفیا پیغمبر برگزیده ی خود شبستان تاریك اندیشه ی بشر را روشن و بنور توحید و یكتاپرستی منور ساخت و دلها را از تیره گی كفر و شرك و عناد و نفاق رهانید و ابرهای سیاه و تیره و تار را از جلو ابصار و دیدگان آنان بر طرف ساخت.)

(قیام فرمود حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله بفرمان ذات اقدس احدیث جلت عظمته در میان مردم به جهت هدایت آنان و نجات دادن ایشان از ضلالت و گمراهی و بینا كردن آنها از نابینائی و كور دلی و جامعه ی بشریت را بدین قویم و محكم كه دین مبین اسلام است رهنمون شده و بصراط مستقیم حق در تمام شئون اعتقادی و اخلاقی و افعالی كه صراط الله و راه راست


می باشد دعوت نمود). كما اشارالیه نص الكتاب الالهی (لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمته و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین) آیه 164 سوره آل عمران ذات احدیت هنگامی حضرت ختمی مرتبت را بمیان جهان بشریت مبعوث گردانید كه بشریت در نهایت ضلالت و گمراهی آشكار بود.

مردم از حیث جهالت در آخرین نقطه ی نزول در سیر قهقرائی و انحطاط اخلاقی بوده و انسانیت هویت معنوی خود را از دست داده و روح انسانیت بكلی از جهان آدمیت سلب گردیده و سبعیت جای گزین آن شده بود.

در آن زمان در سراسر جهان كه در قلمرو بشر بود كفر و نفاق و شرك و هواپرستی جای گزین خداپرستی و یكتاپرستی بود مردم در آن زمان دارای مذاهب باطله و مسلكهای متشتته و معتقدات غلط بودند آتش فتنه و فساد و آشوب و ظلم و جور و تعدی سراسر گیتی را فراگرفته بود.

بالجمله آن زمان یعنی قبل از بعثت حضرت ختمی مرتبت زمان فترت رسل و تفرق سبل و انحراف ملل و اختلاف دول و نیران ضلال مشتعل و مردم به امور باطله مشتغل بودند در آن


زمان و دوران كه شغل عرب عبادت اوثان و كار عجم تعظیم نیران و سعی ترك تخریب بلاد و تعذیب عباد بود و در آن عصر و زمان كه عمل هند عبادت بقر و سجود شجر و حجر و یهود بر جحود و نصاری حیاری و سایر فرق در بوادی ضلال و جمهور امم در اودیه خیال بودند و خلاصه در عصر و زمانی كه مردم جهان محتاج ترین زمانها بودند بوجود نبی و رهبری كه آنان را بصراط مستقیم هدایت كند و آنها را از گمراهی نجات بخشد (فهل یلیق بحكمه الملك الحق المبین ان لا یرسل رحمته للعالمین و لا یبعث من یجدد امر الدین و هل ظهر احد یصلح لهذا لشان و یوسس هذا البنیان الا محمد بن عبدالله خاتم النبین و سید المرسلین و اشرف الاولین و الاخرین الذی كان نبیا و آدم بین الماء و الطین صلوات الله و سلامه علیه و علی آله و عترته الطیبین الطاهرین المعصومین:)

پس شایسته و سزاوار بود كه ذات احدیت برای نجات بشریت از ظلمت جهالت و به منظور هدایت كافه خلق و جهان انسانیت یگانه معلم و مربی نهائی عقل كل هادی سبل و استاد نهائی و عالی رتبه علم توحید و معارف ربانیه و آموزگار نهائی حكمت علمیه و علمیه ایمانیه و مكمل مكارم اخلاق انسانیه و بنیان گذار قسط و عدالت و دعوت كننده به حق و حقیقت پیغمبر رحمت


حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی علیه و آله آلاف التحیه و الثنا را به عنوان سراج منیر و چراغ نور افكن جهان بسوی خلق بفرستد تا با اشراق نور نبوت و ضیاء خاتمیت و تابش نور دانش و حكمت عالم را منور و روشن سازد چنانكه خطاب به حبیبش خاتم انبیاء و سرور اصفیا در قرآن حكیم چنین فرموده است (یا ایها النبی انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی الله و سراجا منیرا) آیه 46 سوره ی احزاب.


(زهی شاهنشه او رنگ لولاك

یگانه علت ایجاد افلاك)


(نبی ابطحی عبد موید

حبیب حق ابوالقاسم محمد (ص))


(شد او موصوف و بس از بی قرینی

به وصف رحمه للعالمینی)


(فصاحت بنده ی در سفتن وی

ملاحت خوشه چین خرمن وی)


(كرم شرمنده ی طبع كریمش

دو عالم غرق در لطف عمیمش)





(دمی كادم میان ماء و طین بود

نبوت جان احمد را قرین بود)


(كسی كاو بیند آن زیبا شمائل

بدیدار خدا گردید مایل)


(نه من گویم كه آن میر مصدق

بگفتا من رآنی قد رای الحق)


(بعالم این مثل را اشتهار است

كه نتوان گفت از یك گل بهار است)


(خلاف اینكه در عین زمستان

كه خارستان بدی یكسر گلستان)


(بهار آورد آن یك گل جهان را

بهاری كان نمی بیند خزان را)


(بدین معنی كه بودی از جهالت

همه عالم پر از كفر و ضلالت)


(بنا بر ظلم و جور و شور و شر بود

ز شب روز خلایق تیره تر بود)


(شد آن خورشید ایمان پرتو افكن

به اشراقی جهان را كرد روشن)





در این كون مجازی تا مكان داشت

دمادم اهد قومی بر زبان داشت


اگر از او در دندان شكستند

اگر پیشانیش از كینه خستند


اگر بشنید از آن قوم سیه روز

سخنهای غم افزای روان سوز


بهر صبح و مسا از بهر امت

طلب از حق نكرد الا كه رحمت


نه حد هر نبی در عالم این است

كه حد رحمته للعالمین است


محمد كافرینش هست خاكش

هزاران آفرین بر جان پاكش


ثم قبضه الله الیه قبض رافته و اختیار و رغبته و ایثار فمحمد صلی الله علیه و اله فی راحته عن تعب هذه الدار قد حف بالملائكته الابرار و رضوان الرب الغفار و مجاوره الملك الجبارصلی الله علی ابی نبیه و امینه علی الوحی و صفیه و خیرته من الخلق و رضیه و السلام علیه و رحمته الله و بركاته.


آنگاه حضرت احدیت جلت عظمته روح مقدس حضرت ختمی مرتبت را برافت و مهربانی و رغبت بقرب خود قبض و اختیار نمود و آخرت را برای او برگزید و او را از تعب و رنج این جهان دل آسوده و راحت ساخت و فرشتگان مقرب خود را بر او گماشت تا با رضا و خوشنودی پروردگار در مجاورت ملك جبار و رب غفار وصول و قرب یافت.

صلوات و درود و تحیت و رحمت بی نهایت از صقع احدیت بر روح پرفتوح پدرم حضرت محمد كه او پیامبر خدا و امین وحی او و برگزیده و منتخب از میان جمیع خلق او بود.


(محمد كافرینش هست خاكش

هزاران آفرین بر جان پاكش)


ثم التفتت الی اهل المجلس و قالت انتم عباد الله نصب امره و نهیه و حملته دینه و وحیه و امناء الله علی انفسكم و بلغائه الی الامم و زعمتم حق له فیكم و عهد قدمه الیكم و بقیته استخلفها علیكم كتاب الله الناطق و القرآن الصادق و النور الساطع و الضیاء اللامع بینته بصائره منكشفته سرائره متجلیته ظواهره مغتبط به اشیاعه قائد الی الرضوان اتباعه مود الی النجاه استماعه به تنال حجج الله المنوره و عزائمه المفسره و محارمه المخدره و بیناته الجالیته و براهینه الكافیته


و فضائله المندوبته و رخصه الموهوبته و شرائعه المكتوبته.

حضرت فاطمه (ع) سپس التفات و توجهی بحضار مجلس فرموده و این چنین به سخنان خود ادامه داد ای مردم شما ای بندگان خدا شما محل اوامر و نواحی پروردگار و حامل دین و وحی او هستید و شما امینان خدا بر نفس و جان خود و شما پیام آوران او بسوی امتها هستید.

حقی از سوی خدا بر عهده دارید و پیمانی را كه با او بسته اید پذیرفته اید و آنچه را كه پیغمبر خدا پس از خود در میان شما باقی گذارده كتاب الله الناطق و قرآن صادق می باشد كتابی كه نور آن ساطع و شعاع او فروزان و لامع و درخشان می باشد این قرآن دلائلش واضح و روشن و سرائرش منكشف و هویدا و ظواهرش متجلی و نور افكن و ابتاع و پیروانش پرافتخار و مورد رشك و غبطه مردم جهان واقع شده اند.

قرآن كتابی است كه تابعین خود را به بهشت رضوان رهنمون است استماع قرآن و عمل بآن كه منطق وحی است موجب رستگاری و سعادت در نشائه دنیا و آخرت است در پرتو قرآن دلیلهای روشن الهی را می توان شهود نمود و آیات او را توان دید و تفسیر احكام را از حلال و حرام و اسرار آنرا ادراك نمود و


بقوانین الهیه و براهین كافیه و فضیلتهای مندوبه و رخصت های موهوبه در نظام تشریع الهی می توان دست یافت